نوع مقاله : علمی-تخصصی
نویسنده
مدیر گروه آموزشی حوزههای علمیه المصطفی(ص)
چکیده
کلیدواژهها
زمینه های جامعه شناختی اسراف و تبذیر در نگاه آیات و روایات
محمدعیسی رحیمی
چکیده
اسراف خارج شدن از اعتدال بدون این که چیزی را ضایع سازد؛ اما تبذیر بهمعنای ضایع نمودن اموال است. اسراف و تبذیر علاوهبراین، که موجب وابستگی و عدم استقلال مالی و سیاسی کشورها گردیده زمینه را برای تسلط بیگانگان نیز فراهم کرده است. یکی از مسائلی که در زندگی مردم شیوع پیدا کرده، اسراف و تبذیر در بخشهای مختلف زندگی است. بررسی سبک زندگی مسلمانان بهمنظور تطبیقسازی آن با معیارهای زندگی بزرگان و معصومین جهت دستیابی به راهکارهای کاهش آسیبهای اجتماعی یکی از بحثهای حیاتی جوامع اسلامی در شرایط معاصر است. این تحقیق کوشیده معضل یادشده را که به مسأله اجتماعی تبدیل گردیده است با استفاده از آیات و روایات با روش توصیفی تحلیلی مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. یافتههای بهدستآمده بیانگر آن است که عوامل اجتماعی مختلف همچون: چشم و همچشمی، عدم عاقبتاندیشی، تقلید و پیروی جاهلانه مردم ازهمدیگر، توجه به تجملگرایی، استعمارگری و سیطرهجویی نقش اساسی در ترویج اسراف و تبذیر در جامعه دارد. اسراف و تبذیر پیامدهای اجتماعی مختلف مانند کاهش تولید، وابستگی، اشاعه فحشاء وتباهی جامعه، ترویج و ازبین رفتن ارزشهای اسلامی و شکاف و نابرابری در جامعه شده است.
واژگان کلیدی: اسراف، مصرف، تبذیر، پیامدهای اجتماعی، عوامل.
مقدمه
خداوند ازاسراف وزیادهروی درابعاد و زوایای مختلفی همچون: مسائل مالی، اعتقادی، اخلاقی و تجاوز ازحدود الهی، انسانها را منع و عملکرد چنین انسانهایی را مورد سرزنش قرارداده است. زیرا، اسراف منجر به فساد، ستمکاری، کفر و انکار حق میگردد؛ چنانکه خداوند در رابطه بافرعون میفرماید: ایشان از «اسرافکاران بود و هیچ حد و مرزی را بهرسمیت نمیشناخت» (یونس، 83) اگر به طغیان و سرکشی فرعون توجه شود بهدست میآید که بخش عمدهی مشکلات اقتصادی یک کشور عدم درایت و تدبیر در مصارف فردی و اجتماعی آن کشور است.
اسراف بلای خانمانسوزی است که اگر افراد جامعه به آن مبتلا گردد سبب میشود آن جامعه استقلال و عزت خود را از دست بدهد و بهطور همیشه سرسپرده و مطیع کشورهای قدرتمند و استعمارگر واقع شوند. گرچه اسراف و تبذیر ابعاد و زوایایی مختلف دارد، اما آنچه دراین تحقیق مورد کنکاش قرار میگیرد اسراف در امر مالی و اقتصادی است. محقق میکوشد عوامل و پیامدهای اجتماعی اسراف و تبذیر را با تأکید بر بعد اقتصادی مسأله مورد ارزیابی علمی قرار دهد.
1مفهومشناسی
1-1. اسراف
اسراف در لغت بهمعنای تجاوز از حد (راغب اصفهانی، 1379، ماده سرف)، اغفال و تعدی است. در اصطلاح به همان معنای لغوی بر میگردد چنان که مینویسند: اسراف عبارت است از گذشتن از حد و اندازه و رعایت نکردن اعتدال در کارها، گزافهکاری کردن، درگذشتن از حدمیانه (صفیپوری، 1388، ج 1، ص 230)
اسراف عبارت است ازخرج کردن چیزی در غیرمحل خود، زیاده از حد لازم، ولی تبذیر خرج کردن چیزی است درغیر محل خود و در جای غیرلازم (دهخدا، 1379، ج 6، ص 2282).
آنچه که دراین تحقیق ملاک است، اسراف و تجاوز از حد در امور مالی و زندگی روزمره است، فرقی نمیکند در امر لباس باشد، یا مصرف روزانه باشد یا در مسایل وکارهای خیر مانند عروسی، یاد اموات وغیره. اما مفاهیم مانند جهل، غفلت، و خطا که بعضیها در تعریف اسراف بیان داشتند در تعریف اسراف دخالت نداشته بلکه ازعوامل اسراف میباشد.
1-2. تبذیر
«تبذیر» را در لغت پراکنده کردن معنی میکنند و معتقدند اصل آن به پاشیدن بذر و دور انداختن آن بر میگردد و در اصطلاح بهکار کسی که مال خود را ضایع میکند تبذیر گفته میشود (راغب اصهانی، 1412، ص 113-114).
1-3. فرق اسراف و تبذیر
تبذیر تنها واژه اقتصادی است که به تلف کردن و ضایع نمودن مال اطلاق میشود؛ اما زیادهروی در انفاقهای شخصی و امور خیر را شامل نمیشود. این کلمه از مواردی است که انسان اموال خود را به صورت غیرمنطقی و در فساد، مصرف میکند. معادل آن در فارسی امروز «ریختوپاش» است. بهتعبیر دیگر تبذیر مصرف مال در غیرموردش است، هرچند کم باشد، اگر در موردش مصرف شود تبذیر نیست، هرچند زیاد باشد.
امام صادق (ع) در پاسخ سوءال کنندهای میفرماید: «مَنْ أَنْفَقَ شَیئاً فِی غَیرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ وَ مَنْ أَنْفَقَ فِی سَبِیلِ الْخَیرِ فَهُوَ مُقْتَصِدٌ.» (مجلسی، 1403، ج 72، ص 302)، کسی که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالی انفاق کند، تبذیر کننده است و کسیکه در راه خدا و مسیر خیر انفاق کند میانهرواست. در همین زمینه مرحوم طبرسی میفرماید: التبذیر: التفریق بالاسراف، و اصله أن یفرق کما یفرق البذر الا انه یختص بما یکون علی سبیل الافساد، و ماکان علی وجه إلاصلاح لایسمی تبذیرا و ان کثر. (طبرسی، 1373، ج 6، ص 633). تبذیر یعنی پراکنده نمودن مال در راه فساد و کارهای غیرشرعی است اما اگر برای اصلاح و انجام کارهای خیر باشد به آن تبذیر اطلاق نمیشود.
بنابراین، اسراف عام و فراگیرتر و برگرنده همه موارد هد ردادن و زیادهروی در مصارف شخصی، خانوادگی و انفاقهای مستحب میباشد. به این معنی که بین اسراف و تبذیر عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا هرتبذیر اسراف است ولی هر اسرافی تبذیر نیست. پس اسراف خارج شدن از اعتدال است بدون آن که چیزی را ظاهراً ضایع کنند؛ مثلاً کسی غذای گرانقیمت تهیه کند که با قیمت آن میتواند عده زیادی را آبرومندانه تغذیه کند. در این جا تجاوز از حد اعتدال شده ولی ظاهراً چیزی نابود و ضایع نشده است؛ اما تبذیر آن است که چنان مصرف کنیم که به اتلاف و تضیع منجرشود؛ مثلاً برای دو نفر مهمان غذای ده نفررا تهیه کنیم.
1-4. مصرف
مصرف مصدر میمی اسم زمان و مکان است. ازاینرو، باید آن را بهمعنای خرج کردن و زمان و مکان خرج نمودن دانست، گرچه عربها برای رساندن این مفهوم بیشتر از تعبیر «استهلاک» استفاده میکنند. در اصطلاح مصرف عبارت است از ارزش پولی کالا و خدماتی که توسط افراد خریداری و تهیه میشود. (اخوی، 1380، ص 151)
برخی دیگر گفتهاند درآمد به دو منظور استفاده میشود. بخشی از آن، به انباشتن ثروت و پسانداز اختصاص مییابد و بخش دیگر صرف تحصیل لذت میشود. قسمتی از درآمد که صرف بهدست آوردن لذت میگردد مصرف نامیده میشود. (همان، ص 247) پس مراد از مصرف مقدار پولی است که انسان صرف کارهای شخصی خود میکند. به تعبیری، محل و زمانی را که انسان در آن زمان و یا محل پولی را مصرف میکند مصرف میگویند و فرق آن با اسراف و تبذیر در آن است که در آن تجاوز از حد صورت میگیرد برخلاف مصرف که در آن تجاوز از حد وجود ندارد.
2. ابعاد اسراف
2-1. اسراف در مواد غذایی
از جمله عوامل بقاء و حیات انسان آب و مواد غذایی است که اگر انسان میخواهد به حیات اجتماعی خود ادامه دهد باید از نظر غذایی و آب تأمین گردد. مواد غذایی و آبی از جمله منابعی کمیاب است و با توجه به رشد جمعیت، کمبود مواد غذایی و آبی هر روز بدتر و وخیمتر میشود. به همین دلیل انسان اگر میخواهد در برابر نسلهای آینده و انسانهای گرسنه موجود در جهان مسوءل نباشد، باید معیارها و الگوهای صحیح مصرف را رعایت نماید و از انداختن سفرههای پر زرق و برق، درست کردن چندین نوع غذا برای چند نفر و دور ریختن مواد غذای سالم پرهیز نماید.
چنان که در قرآن کریم میفرماید: «کلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفین.» «بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.» (الاعراف، 31) دقت و تدبر در این آیه این نکته را اثبات میکند که انسان طبعاً زیادهطلب، اسرافکار و متجاوز از حد است؛ به هیمن جهت خداوند برای کنترل انسان دستور به اعتدال و میانهروی داده است که خود میتواند انسانها را در جهتهای مختلفی مانند بهداشت، پسانداز و سرمایههای اقتصادی و دستگیری از نیازمندان کمک نماید؛ زیرا حرکت کردن به روال طبیعی برخواسته ازدستورات شرع و شارع مقدس است که میفرماید: روزیهای پاکیزه برشما حرام نیست. «والطیب من الرزق» مراد از رزقهای پاک چیزی است که ملایم با طبع و فطرت انسان باشد. پس انسان با اسراف خود را بهدست نفس اماره میسپارد و انسان است که میخواهد در ظرفی زندگی کند که عالم هستی برایش معین نکرده و به راهی رود که شرع برایش تعیین ننموده است. (طباطبائی، 1364، ج 8، 101)
2-2. اسراف در انفاق و صدقه
در جامعه انسانهای مختلف زندگی مینمایند که ممکن است قدرت تأمین نیازمندیهای زندگی خود را به جهت مشکلات طبیعی و غیرطبیعی نداشته باشند به همین جهت خداوند برای بیرون رفت از این مشکل و از بین بردن شکاف و طبقات اجتماعی راهحلهای مختلفی مانند انفاق، صدقه، زکات و غیره را ... بیان کرده است؛ به همین خاطر هرکس به اندازه امکانات و توانمندی خویش وظیفه دارد که خلاءهای موجود در زندگانی افراد فقیر را جبران و به کمبودهای آنان پاسخ مثبت دهند.
خداوند هرکس را نسبت به فقر و داراییشان امتحان میکند فقیر را با فقر و نداری و ثروتمند را با ثروت شان. انفاق و صدقه دامنهی وسیع دارد مانند انفاق برای پدر، مادر، انفاق برای اموات، انفاق جهت ازدواج یک جوان و غیره. پس در اسلام سفارش به انفاق و صدقه شده است. براساس دستور شرع اگر انفاق و صدقه در کارهای خیر و نیکو انجام میشود نباید در آن اسراف و تبذیر صورت گیرد. چنان که میفرماید: «وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَیرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُکلُهُ وَ الزَّیتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَیرَ مُتَشابِهٍ کلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفین.» و اوست که باغهایی [که درختانش برافراشته] بر داربست و باغهایی [که درختانش] بدون داربست [است] و درخت خرما و کشتزار با محصولات گوناگون و زیتون و انار شبیه به هم و بیشباهت به هم را پدید آورد. از میوههای آنها هنگامی که میوه داد بخورید و حقِّ [الهی] آن را روز دروکردنش [که به تهیدستان اختصاص داده شده] بپردازید و از اسراف [در خوردن وخرج کردن] بپرهیزید که قطعاً خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد. (الانعام، 141) در آیه دیگر میفرماید رعایت اعتدال در همه چیز لازم است، حتی در انفاق به نزدیکان اقوام و دوستان؛ چنانکه میفرماید: «وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا» (الاسراء، 25) و حق خویشاوند را به او بده و مستمند و در راهمانده را [دستگیری کن] و ولخرجی و اسراف مکن. «وَلاَ تَجْعَلْ یدَک مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِک وَلاَ تَبْسُطْهَا کلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورً.» (الاسراء، 29). و دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار [هم] گشادهدستی منما تا ملامتشده و حسرتزده بر جایمانی. از این آیات الهی بهدست میآید که اسراف در کارهای خیر اگر موجب ملامتی انسان گردد غیرمجاز و نامطلوب خواهد بود.
2-3. اسراف در پوشاک، زینت و مسکن
زیباپسندی و توجه به حس زیبایی در کنار بعد روحی، یکی از اهداف اسلام و قرآن بوده است. خداوند به الهام و هدایت خود، انسان را از راه فطرت ملهم کرده تا انواع زینتهای که مورد پسند جامعه و باعث مجذوب شدن دلها بهسوی اوست ایجاد نماید به این وسیله نفرت و تنفر مردم را از خود دور سازد که خود لازمه زندگی اجتماعی است. معلم غیبی از راء فطرتش به او الهام کرده تا به اصلاح مفاسد خود بپردازد و معایب خود را برطرف ساخته خود را زینت دهد و این زینت از مهمترین اموری است که اجتماع بشری برآن اعتماد میکند. به همین جهت در اسلام استفاده از زیباییهای طبیعی، لباسهای زیبا و متناسب، مسکن زیبا، انواع عطرها نه تنها مجاز شمرده شده، بلکه تأکید هم نموده است. چنانکه میفرماید: «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیکمْ لِباساً یواری سَوْآتِکمْ وَ ریشاً...» ای فرزندان آدم لباسی فرو فرستادیم که شما را میپوشاند.. (الاعراف، 26) و درجای دیگر میفرماید: «یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکمْ عِنْدَ کلِّ مَسْجِد...» (الاعراف، 31). زینتهای خود را به هنگامی رفتن به مسجد با خود بردارید.
از توجه و دقت در این دوآیه بهدست میآید که پوشیدن لباس زیبا و مناسب و زندگی کردن در منزل مناسب بایسته است تا زمانی که انواع اسراف و تبذیر را در جامعه و زندگی مردم رقم نزند؛ زیرا توجه به تجمل زیاد موجب تحریک شهوات، خود نمایی، تکبر، اسراف و تبذیر میگردد.
اگر صرفهجویی صورت گیرد بسیاری از مشکلات اجتماعی حل میگردد و مرهمهای مؤثری بر زخمهای جانکاه جامعه میگذارد؛ به همین جهت قرآن اسراف در مسکن را محکوم نموده است. «َتَبْنُونَ بِکلِّ رِیعٍ آیةً تَعْبَثُونَ وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکمْ تَخْلُدُونَ» (الشعراء، 128-129) آیا بر هر تپهای بنایی میسازید که [در آن] دست به بیهودهکاری زنید و کاخهای استوار میگیرید به امید آنکه جاودانه بمانید. ازجنبههای دیگر اسراف مالی و اقتصادی اسراف در برق، گاز و اموال عمومی است که باید از اسراف و تبذیر در این موارد نیز خوداری نمود.
3. عوامل اسراف
3-1. چشموهمچشمی
یکی از عوامل اسراف و تبذیر در جامعه و زندگی اجتماعی چشم و همچشمی است؛ زیرا انسانها از نظر زندگی و درآمدهای حاصله ازجامعه، یکسان نیستند، بلکه هرکدام درسطح مختلفی از درآمدها و زندگی اجتماعی قرار دارند و هریک در طبقه و قشر خاصی از جامعه زندگی خود را سپری مینمایند.
بعد از این که انسانها برای برآوردن نیازمندیهای زندگی خویش ارتباط و رفتوآمد برقرار نمودند و متوجه شدند که زندگی تعدادی از انسانها بالاتر هستند، زمینه کمبود، نقص، و حسرت و اندوه خود را فراهم کرده و صفت رضا را از خود سلب مینمایند؛ زیرا چنین انسانهای جذب جلوههای مادی دیگران شده و در خود احساس کمبودی مینمایند. به همین خاطر برای جبران کمبودیها و نقصهای موجود تلاش مینمایند، تا ازطریق روی آوردن به تجملات آن نقصها و کمبودهای خود را بهنحوی جبران نمایند و آنچه را بهدست میآورند صرف وسایل تجملی و زینتی خود نمایند.
اگر جامعه کنونی افغانستان را مورد بررسی قرار دهیم میببینیم اکثر مصارف در عروسیها و بزرگداشت اموات بر اساس چشم وهمچشمی میچرخد که خود زمینهساز شوربختی و عقب ماندگی جامعه میگردد؛ زیرا چنین ایده و تفکری باعث میگردد انسانهای ندار و فقیر و حتی انسانهای ثروتمند، روزی بهسوی بدهکاری حرکت کرده و زمینهی مشکلات روحی و روانی و تزلزل اجتماعی را برای جامعه و خانواده خود فراهم نمایند.
چنانکه یکی از روانشناسان میگوید: اگرچشم و همچشمی در جامعه شیوع پیدا کند باعث تسلط روحیه رقابت ناسالم در جامعه میگردد؛ یعنی افرادی که از حیث امکانات مادی و معنوی دچار کمبوداند، بدون در نظر گرفتن اوضاع اقتصادی و خانوادگی خود به دنبال نیازهای غیرواقعی میروند و با اعتقاد بر این که اگر فلان مقام یا موقعیت را داشته باشم در جامعه مقبولیت بیشتری خواهم داشت، مرتباً اتومبیل یا وسایل منزل خود را ارتقا میدهند و به تدریج در تمام زمینهها از قبیل مجالس مهمانی، مجالس عروسی و یاد اموات، معاشرتها و رفتوآمدها حتی در انتخاب مسکن و وسایل زندگی تأثیر میگذارد. (سایت تبیان 12-8-1388).
به همین جهت خداوند میفرمایند: «وَلاَ تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ آلْحَیاةِ آلدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیرٌ وَأَبْقَی (سوره طه/131* «لاَ تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ» (سوره حجر، 88). هرگز چشم خود را به نعمتهای مادی که به گروههایی از آنها دادهایم میفکن که اینها شکوفههای زندگی دنیا است و برای آن است که آنان را بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایدار است. این دو آیه اگر چه مورد خطابش پیامبر رحمت میباشد، و لکن امت پیامبر را نیز شامل میشود و آنها را از چشم دوختن به دنیای دیگران و ثروت ثروتمندان منع فرموده است.
3-2. نبود عاقبتاندیشی
یکی دیگر از عوامل اسراف و تجاوز از حد، توجه نکردن به عاقبت و آینده خود و جامعه و آثار سوء آن است؛ زیرا اگر انسانها آینده خود و جامعه و اثر سوء آن را مورد غفلت و فراموشی قرار دهد و نسبت به آینده خود را جاهل و نادان بدانند، تمام آنچه را از منابع طبیعی با سعی و تلاش بهدست میآورند، مصرف مینمایند. چنانکه خداوند علت اسراف قوم لوط را جهل و نادانی دانسته و میفرمایند: «إِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ.» (الاعراف، 81) آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان میروید نه زنان، شما جمعیت اسرافکار و تجاوزگری هستید. در آیه دیگر میفرماید: «ِبَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون» (النمل، 55) شما قوم جاهلی هستید. اگر این دو آیه را کنارهم قرارداده و مورد تحلیل قرار دهیم بهدست میآید که عدم عاقبتاندیشی، جهل و نادانی منجر به اسراف و اسراف منجر به غوطهورشدن در شهوت و دنیاپرستی میگردد که خود باعث سقوط خانواده و اجتماع میگردد؛ چنانکه قوم لوط به جهت جهل و نادانی در منجلاب از شهوت غوطهور و عذاب الهی دامن گیرشان گردید.
در روایات جهل و نادانی را باعث خروج از میانهروی و اعتدال دانسته و میفرماید: جهل باعث میگردد که انسان جنبه افراط و یا تفریط را در پیش گیرد. حضرت علی (ع) میفرماید: «لَا [یرَی الْجَاهِلُ] تَرَی الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا» نادانی را نمیبینی مگر تند رو و یاکندرو. (سید رضی، (1414)، حکمت 70).
باز هم حضرت علی (ع) در همین زمینه در نامهی به زیاد ایشان را سفارش به عاقبتاندیشی نموده و فرموده است: ای زیاد اسراف را رها کن و میانهروی را در پیش گیر و از امروز به یاد فردا باش و از مال به اندازه ضرورتت نگه دار و اضافی آن را برای روز نیازمندیات پیش فرست.:«دع الاسراف مقتصدا، و اذکر فی الیوم غدا، و أمسک من المال بقدر ضرورتک، و قدم الفضل لیوم حاجتک.» (همان، نامه 21). پس یکی از عوامل اسراف و تبذیر جهل و نادانی و عدم عاقبتاندیشی است که حضرت علی (ع) برای توجه دادن به آینده، زیاد و کل جوامع را برای بیرون رفت از این مشکل و معضل اجتماعی، دعوت به عاقبتاندیشی نموده است.
3-3. پیروی جاهلانه
یکی دیگر از علل و عوامل اسراف و تبذیر در جامعه و زندگی اجتماعی پیروی ناآگاهانه و تقلید کورکورانه یک جامعه از جامعهی دیگر، افراد جامعه از همدیگر و یک فرد از فرد دیگر است. اگر جامعههای امروزی از جمله افغانستان را مورد مطالعه قرار دهیم این نکته بهدست خواهد آمد که تقلید جاهلانه مراسمهای مختلتفی را که باید بر معیارهای اسلامی به پایان برسد به یک مراسم مبتذل و اسراف گرایانه تبدیل کرده بهطوریکه خانواده خود و طرف را در بعضی از مواقع به دام فنا و نابودی و به مشکلات اقتصادی فراوانی دچار مینماید. به همین جهت قرآن مجید در موارد متعددی مسأله تأثیرپذیری، تقلید و پیروی کورکورانهی که ازروی تعصبهای نامعقول و غیرمنطقی انجام میشود، منع کرده است. چنانکه در سوره احزاب خداوند حال کفار و دوزخیان را اشاره و بیان میدارد: «یوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یقُولُونَ یا لَیتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا.» (سوره احزاب، 66-67) روزی که چهرههایشان را در آتش زیر و رو میکنند میگویند ای کاش ما خدا را فرمان میبردیم و پیامبر را اطاعت میکردیم و میگویند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خویش را اطاعت کردیم و ما را از راه به در کردند.
از این دو آیه بهدست میآید که تقلید و مقلد بودن یک طایفه و یا یک جامعه ممکن است به اسراف و تبذیر بگراید و حتی باعث سقوط فرد و جامعه بگردد؛ زیرا معیار سیادت و بزرگی که در آیه طرح شده است همان معیار زور و قلدری و مال و ثروت است که بزرگان و کبراء جامعه بهخاطر جایگاه و منزلت اجتماعی که دارند مصرف و زمینهی اسراف و تبذیر را در جامعه فراهم کرده و باعث میشوند که بقیه اقشار با تقلید و پیروی به سوی اسراف و تبذیر روی آورند.
سخن ما در این مقوله بزرگان و کبراء هدایتگر و راه یافتههای راهنما نیست که تقلید و پیروی از آنان حتی در صورت عدم پی بردن به فلسفه دستورات آنان، نه تنها مضر نیست که لازم و واجب میباشد، بلکه ملاک افرادی است که به خاطر زور، قدرت و تزویر بر قومی تسلط یافته و راه هدایت و حق را بر مردم بستهاند. (مکارم شیرازی و همکاران، 1364، ج17، ص440)
به همین جهت حضرت علی (ع) رهبران و حاکمان جامعه را سفارش کرده که او ضاع خودشان هموزن فقراء جامعه قراردهند؛ زیرا آنها الگو و اسوه برای نوع مردماند که مردم بایداز رهبران و مدیران جامعه و نظام حاکم و حتی بزرگان قوم و جامعه الگو گرفته و نحوه زندگی و چگونه زیستن خود را بیاموزند، به دلیل اینکه وضعیت معیشتی طبقه حاکم، بزرگان قوم و منطقه، در معرض توجّه و دید تودههای مردم قرار دارد و طبقات مختلف اجتماع، سطح زندگی و میزان برخورداری خود از امکانات مادّی را با اندازه و نوع مصرف مدیران جامعه مقایسه کرده و به شدّت تحت تأثیر آن هستند. بدین جهت امیرمؤمنان (ع) میفرمایند: خدای متعال بر رهبران صالح و عادل اجتماع واجب کرده است تا اوضاع - پوشاک و خوراک و مسکن و سایر نیازمندیهای - خود را هموزن اقشار ضعیف مردم قرار دهند، تا تحمّل فقر و سختی معیشت برایشان آسان شود و از داشتن زندگی فقیرانه در خود احساس حقارت و شرم نداشته باشند. (همان، خطبه 290)
تقلید چهرههای مختلف دارد؛ بهعنوان مثال کسی که الگوی مصرف خود را بهخصوص در آنچه در معرض دید مردم است؛ مانند نوع پوشش، وسیله نقلیه، منزل و لوازم زندگی، به ویژه وسایل و لوازم پذیرایی، بر اساس نوع و کیفیت مصرف دیگران قراردهد و مبنای زندگی خود را بر پایه تبعیت از برخورداریهای آنان بنا نهد چه بسا در بسیاری موارد خود را ملزم ببیند که پا از حدّ خویش فراتر بگذارد و از حدود اجتماعی و اقتصادی خود تجاوز نماید و به اسراف مبتلا شود.
این افراد نیز باید بدانند تفاوتهای مادی، ملاک ارزش انسانها نیست و اگر شخصی بخواهد بدون توجّه به امکانات و درآمد زندگیاش، به قناعت و رضایت از آنچه خداوند به او داده پشت کند و به زندگی و وضع مادّی دیگران چشم بدوزد، بهطور یقین بهدست خویش، راحتی و آسایش خاطر را از خود و خانوادهاش سلب کرده، خود و آنان را در زحمت و رنجی بی پایان قرار خواهد داد؛ زیرا انسان هرچه، در برخورداری مسائل مادّی پیش رود، بازهم کسانی هستند که سطح زندگی و امکانات آنها از او بالاتر باشد و به همین جهت هیچگاه چنین شخصی در زندگی به امنیت و اطمینان خاطر دست نخواهد یافت.
3-4. تجملگرایی
برخوداری و نعمت فراوان گرچه از منظر اسلام ممنوع و مذموم نیست، اما اگر این ثروت و نعمت دنبالشان غرور و مستی باشد، موجب غوطهور شدن در دام شهوت اسراف و تبذیر میگردد؛ زیرا رفاه و ثروت زیاد درصورتی ضعیف بودن ایمان و اخلاق، موجب طغیان و سرکشی میگردد و سبب میشود که برکات و نعمتهای الهی از آن جامعه سلب شده و مردم آن جامعه دچار عذاب و هلاکت گردد.
به دلیل اینکه ارزشها و ملاکهای ارزیابی در این جامعه همان افکار و ارزشهای خیالی و بیاساسی است که دنیاپرستان مغرور به آن تکیه نمودهاند، چنانکه خداوند در سوره سبأ در رابطه با کفار که در ناز و نعمت زندگی را سپری میکردند و تمام افکارشان مال و قدرت بودند میفرماید: آنها کسانی هستند که حتی انذارکنندگان و فرستادگان مارا انکارنمودند (وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ) (سبأ، 34) ما در هیچ شهری و دیاری پیامبری انذارکننده نفرستادیم مگر این که مترفین آنها «همانهای که مست ناز و نعمت هستند» گفتند: ما به آنچه شما فرستادهاید کافرهستیم (مکارم شیرازی و همکاران، 1364، ج18، ص104). دقت در این آیه و آیههای مربوط به این موضوع این نکته را به اثبات میرساند که تنعم وافر و ثروت زیاد درصورت ضعف ایمان باعث خودکامگی و روآوردن به اسراف و تبذیر میگردد؛ بهطوریکه ممکن است منجر به انکار حق و فرستادگان حق گردد، بلکه چه بسا ممکن است هلاکت فرد و جامعه را بهدنبال داشته باشد.
چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: (وَکمْ أَهْلَکنا مِنْ قَرْیةٍ بَطِرَتْ معیشتها) (القصص، 58)، چه بسیار شهرهای آباد و حاصلخیز که در معیشت خود طغیان کردند و ما هلاکشان کردیم. اگر جامعه امروز افغانستان را بررسی کرده و وارد لایههای زندگی مردم بشویم این نکته بهدست خواهد آمد که رفاه و آسایش بعضی از اقشار جامعه منجر به اسراف و تبذیر بسیار میگردد؛ زیرا انسانهای رفاهطلب حاضرند مراسم خورد و بزرگ خود را درتالارهای گزافی برگزار نمایند.
در یک گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان اعلام کرده که بیش از شصت درصد جمعیت این کشور زیر خط فقر زندگی میکنند و درآمد روزانه آنها کمتر از( ۵۰ افغانی یک دلار) است. در یافتههای این کمیسیون همچنان آمده است که بیشتر از نیمی از جمعیت افغانستان دسترسی به آب آشامیدنی بهداشتی ندارند و سیوهفت درصد نمیتوانند غذای کافی برای خود تهیه کنند. در حالیکه در عروسیها و دیگر مجالس هزینههای هنگفتی را صرف میکنند. حتی شماری از خانوادهها، با کرایه لموزین، ۴۰۰ دلار بابت «شهر گشت» شبانه عروس و داماد پرداخته کرده و مجالس بزرگی از لهو و لعب با رقاصان درجه یک کشور افغانستان همراه با هزینه بسیار گزاف برپا مینمایند.
در بسیاری از مناطق افغانستان خانوادهها دستکم چهار مجلس نامزدی، شیرینیخوری، عروسی و سپس تخت جمعی (پاتختی) پر زرق و برق را در سالنهای گران قیمت شهر برگزار میکنند که به نوعی به رقابت و چشموهمچشمی مبدل شده است. این رقابتها باعث شده که عده زیادی از جوانان ما که توانایی پرداخت دست هزینههای دلاری را ندارند، از ازدواج و تشکیل خانواده محروم شوند، اما به این نکته توجه ندارند که ثروت متعلق به خداوند و خداوند آن را بهعنوان امانت در اختیارشان قرارداده است؛ چنانکه امام صادق (ع) میفرماید: «َلَکنَّ الْمَالَ مَالُ اللَّهِ یضَعُهُ عِنْدَ الرَّجُلِ وَدَائِعَ وَ جَوَّزَ لَهُمْ أَنْ یأْکلُوا قَصْداً وَ یشْرَبُوا قَصْداً وَ یلْبَسُوا قَصْداً وَ ینْکحُوا قَصْداً یرْکبُوا قَصْداً وَ یعُودُوا بِمَا سِوَی ذَلِک عَلَی فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ یرْمُوا بِهِ شَعَثَهُمْ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِک کانَ مَا یأْکلُ حَلَالًا وَ یشْرَبُ حَلَالًا وَ یرْکبُ حَلَالًا وَ ینْکحُ حَلَالًا وَ مَنْ عَدَا ذَلِک کانَ عَلَیهِ حَرَاماً ثُمَّ قَالَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفِین....» (حرعاملی، 1409، ج11، ص500)، ثروت متعلق به خداست و خداوند بهعنوان امانت آن را در اختیار مردم قرارداده است و بارعایت میانهروی بر آنان مجاز شمرده که بخورند، بپوشند، ازدواج کنند و از وسایل نقلیه استفاده کنند.
پس یکی از عامل اسراف تنعم و برخورداری از نعمتهای فراوان و زندگی اشرافی و رفاهزدگی است
3-5. سیطرهجویی
تکبر، خودکامگی، استعمار و سیطرهجویی از عوامل اسراف و تبذیر در زندگی اجتماعی است. کشورهای استعمارگر و سلطهطلب برای به دام کشیدن ملتها تلاش دارند فرهنگ اسراف و تبذیر را در جامعه رواج دهند تا بتوانند از طریق وابسته نگهداشتن آنان به اهداف خود برسند. در تاریخ به اثبات رسیده است که استعمارگران، انسانهای توانگر و اشرافی را با خود هم عقیده میکردند تا بتوانند ذهن و فکر آنها را از طریق همنشین کردن با خود بهسوی اسراف و تبذیر و زندگی مادیگرایانه سوق داده و از این طریق اسراف را در کل جامعه گسترش دهند. چنانکه فرعون برای استعمار و استثمار کردن قوم بنی اسرائیل هر نوع اسراف و زورگویی را در حق قوم بنیاسرائیل مجاز و قانونی میدانست و خود را خدا و حاکم مطلق آنها اعلام نمود. قرآن کریم در سوره یونس میفرماید: «وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفین» (یونس، 83) همانا فرعون در زمین گردنکشی کرد و از اسرافپیشگان بود.
از قضیه فرعون در آیه شریفه بهدست میآید که مستکبر و نظام استکبار برای دوام قدرت و سلطه خود و تسلیم نمودن مردم، حاکمیت خود را پرقدرت جلوه میدهد تا بتوانند ثروت مردم را بلعیده وآنها را بهسوی کاخسازی و تجملات رؤیایی و اسراف و تبذیرهای بیپایان تشویق نماید، به این عمل درجهت تحکیم موقعیت خود در بین مردم سخت احساس نیاز میکند. در قرآن کریم، آن جا که فرعون در مقام تثبیت حاکمیت خود و تضعیف حضرت موسی، به اظهار قدرت و امکانات خویش میپردازد، این چنین آمده است: «وَنِادی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قِالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لی مُلْک مِصْرَ وَهِذِهِ الْأَنهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتی أَفَلا تُبْصِرُونَ ُ اَمْ اَنَا خَیر مِنْ هِذا الَّذی هُوَ مَهین وَلا یکادُ یبینُ ُ فَلَوْلا اُلْقِی عَلَیهِ اَسْوِرَة مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکةُ مُقْتَرِنینَ ُ فاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطِاعُوهُ اِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فِاسِقینَ» (زخرف، 51-54) و فرعون خطاب به مردم خود گفت: آیا پادشاهی مصر از آن من نیست و این نهرها از زیر قصرهای من جاری است. این شکوه را مگر نمیبینید بیگمان من از این انسان ضعیف و بیمقدار که از بیان شیوا نیز بیبهره است، برترم؛ چرا او با دستبندهایی از طلا مزین نشده و یا فرشتگان پیوسته به هم، در جهت اظهار عظمت و همکاری با او فرود نیامدهاند. بدین صورت، فرعون مردم خود را تحقیر کرد و خوار شمرد و در نتیجه، آنان نیز از او اطاعت کردند. آنها گروهی خارج از قید عبودیت خدا بودند.
بنابراین، ریشه روآوری طاغوتیان به اسراف و تبذیر همان روحیه استعمار و سیطرهجویی حکام و سلاطین است؛ چنانکه بسیاری از حکام و سلاطین کشورهای اسلامی به این صفت زشت گرفتارند. روزنامه اطلاعات مربوط به سال 69 از شاه سابق عربستان گزارشی را از «آسوشیتدپرس در 22 مارس 1990 منتشر کرده که قسمتی از آن را میخوانید:
شاه فهد که از سال 1982 بر تخت سلطنت نشسته است، طبق نظرات موجود، دومین ثروتمند جهان است. مجله فورچون دارایی او را در سال 1988 حدود 18 میلیارد دلار بر آورد کرد. سلطان برونئی چند میلیارد دلار بیشتر دارد. فهد یک بوئینگ 747 با دکوراسیونی بسیار تجمّلی دارد. و یک کشتی مسافربری را که توسّط موشکهای ضدّ هوایی (استینگر) محافظت میشود و خانههای با شکوهی در اسپانیا، بریتانیا و فرانسه. زندگی خصوصی این پادشاه سیگاری را رمز و راز فرا گرفته؛ اما همین قدر معلوم است، وی در زمان جوانیاش شاهزاده فاسدی بوده که پاتوقش کلوپهای قمار اروپا بود. (روزنامه اطلاعات، 11 تیرماه 1369 شماره 19081).
نتیجهگیری
در عصر کنونی اگر اسراف و تبذیر در پوشاک، مسکن، مسائل زینتی، انفاق، صدقه و مصرف مواد غذائی مسلمانان و کشورهای اسلامی جریان دارد و موجب محرومیت این مردم از برکات آسمانی و زمینی شده است برخواسته از فرهنگ غرب است. کشورهای غربی با اشاعه فرهنگ اسراف به دنبال آن است که این مردم را وابسته به خود نگهدارند تا بتوانند به اهداف سیاسی و اقتصادی خود در این کشورها دست یابند.
همچنین بیان شد که اسراف تجاوز از حد در امور مالی و زندگی روز مره است، اما تبذیر بهمعنای ضایع ساختن مال و خرج نمودن آن در غیرموردش است. ترویج اسراف و تبذیر برخواسته از علل و عوامل مختلف مانند عوامل روانی، تربیتی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. آنچه در این تحقیق به آن پرداخته شده عوامل اجتماعی اسراف و تبذیر است که از منظر آیات و روایات مورد کنکاش قرار گرفته و مشخص گردید عوامل اجتماعی مانند چشم وهمچشمی، تقلید جاهلانه، توجه به تجمل، استعمار و عدم عاقبتاندیشی از مواردیاند که موجب اسراف در جامعه میگردد.
منابع
قرآن کریم
اخوی، احمد، (1380)، اقتصاد کلان، تهران، بازرگانی، دوم.
جوئل، شارون، (1379)، ده پرسش از دیدگاه جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، دوم.
دهخدا، علی اکبر دهخدا، (1379)، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشکاه تهران، اول.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412)، مفردات ألفاظ القرآن، محقق/ مصحح: داوودی، صفوان عدنان، بیروت، دار القلم- الدار الشامیة، اول.
ری شهری، محمد، (1386)، میزان الحکمه، مترجم، حمید رضا درخشان، دارالحدیث، هفتم.
ژرژ، گورویچ، (1358)، مطالعاتی دربارة طبقات اجتماعی، ترجمه: باقر پرهام، تهزان، شرکتهای سهامی، سوم.
شریف الرضی، محمد بن حسین، (1414)، نهج البلاغة ( للصبحی صالح)، محقق / مصحح: صالح، قم، هجرت، اول.
شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، (1409)، وسائل الشیعة، مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، اول.
طباطبایی، سید محمد حسین، (1417)، المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، پنجم.
طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، (1415)، مجمع البیان، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، نام کتاب: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، سوم.
مجلسی، محمد باقر، (1403)، بحار الأنوار( ط- بیروت)، محقق / مصحح، جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم.
مصطفوی تبریزی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج،5، تهران اول، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1375،
مکارم شیرازی و همکاران، ناصر، (1380)، تفسیر نمونه، تهران، گوهر اندیشه، دارالکتب الاسلامیه، چهاردهم.
یان، رابرتسون (1374)، درآمدی بر جامعه، ترجمه: حسین بهروان، مشهد، دوم.